برخی از گمانهزنیها حاکی از آن است که کری به ظریف گفته بهتر است که ایران تا پایان دو سال ریاستجمهوری ترامپ صبر کند و با یک رئیس جمهور دموکرات بعد از او گفتگو کند.
کری در گفتگو با شبکه فاکس نیوز اظهاراتی بیان کرد که به این گمانهزنیها دامن زد. او گفت: "خب، همه منتظر هستند و درباره منتظر ماندن تا پایان (دوران) رئیسجمهور ترامپ حرف میزنند". شیرین هانتر، استاد مطالعات بین المللی دانشگاه جورج تاون، طی یادداشتی در که در وبگاه لوبلاگ نوشته، معتقد است که به نفع ایران نیست که تا آخر دولت ترامپ صبر کند.
او نوشت: "انجام چنین کاری، مشکلات زیاد سیاسی و اقتصادی ایران را تشدید و واشنگتن را به اعمال محدودیتهای بیشتر علیه ایران ترغیب خواهد کرد". هانتر ادامه داد: "استراتژی صبر کردن تا پایان دوره ترامپ بر این فرض استوار است که سیاستهای دولتهای قبلی آمریکا در برابر ایران، با سیاست دولت ترامپ متفاوت است. فرض دیگر این است که یک دولت آینده دموکرات، یا حتی یک رئیسجمهور میانهرو جمهوریخواه، رویکرد متفاوتی در قبال تهران در پیش خواهد گرفت". با این حال، از دیدگاه هانتر، حصول چنین تغییری در رویکرد آمریکا در برابر ایران بعید است. دلیل عمده این شکاکیت، تغییر مناسبات بین المللی پس از فروپاشی شوروی است.
پایان جنگ سرد و روابط ایران و آمریکا در سرتاسر دهه ۱۹۸۰، رویکرد آمریکا در مقابل ایران، تا حدود زیادی از عامل شوروی و جنگ سرد تاثیر میپذیرفت. بنا به گفته هانتر، به همین دلیل است که آمریکا فراتر از یک اندازه مشخص بر ایران فشار وارد نکرد و حتی در دوران بحران گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران، علیه ایران اقدام نظامی مستقیم انجام نداد. واشنگتن نگران بود که فشار مفرط یا حتی حمله نظامی به ایران، به مسکو بهانهای خواهد داد تا به این کشور وارد شود یا بر آن مسلط شود. هانتر ادامه داد از آنجا که شوروی در افغانستان حضور داشت، این امر یک احتمال واقعی بود. سیطره مسکو بر تهران، میتوانست جایگاه آمریکا در خلیج فارس را به شکل جدی تضعیف کند.
این دومی، دلیل اعلام دکترین کارتر بود. در سال ۱۹۸۷، وضعیت، وبه تبع آن محاسبات آمریکا در برابر ایران، رو به تغییر گذاشت. این همان سالی بود که میخائیل گورباچوف، اصلاحاتش را آغاز و اصطلاحا "تفکر جدید" در سیاست خارجی شوروی را اعلام کرد. بر اساس این رویکرد جدید، قرار شد سیاست خارجی شوروی بر اساس محاسبات منافع ملی، و نه بر اساس رقابت ایدئولوژیکی با غرب، تعیین شود.
براساس تفکر جدید، قرار شد سیاست خارجی مسکو، به احیای اقتصاد کشور کمک کند. در واقع، این تغییر تفکر شوروی، آغاز پایان جنگ سرد را رقم زد. تاثیر بر سیاست آمریکا این تغییر در چشمانداز سیاست خارجی شوروی، بدین معنا بود که مسکو دیگر حضور آمریکا در خاورمیانه و خلیج فارس، از جمله در ایران، را به چالش نمیکشد. از این رو، در آوریل ۱۹۸۸، آمریکا به کشتیها و سکوهای نفتی ایران حمله کرد. بنا به ادعای هانتر، این حملات به پذیرش آتش بس با عراق منجر شد. پس از پایان جنگ ایران و عراق، علیرغم ابتکار عملهای ایران، آمریکا صدام حسین را به عنوان یک شریک جدید در خلیج فارس انتخاب کرد. اما زمانی که بغداد در سال ۱۹۹۱ به کویت حمله کرد، آمریکا ناامید شد. در آن زمان، آمریکا ابتکار عملی به ایران ارائه کرد تا به ائتلاف ضدصدام بپیوندد. سیاستهای داخلی ایران، اجازه نداد که چنین موضع برجستهای اتخاذ کند، اما ایران تا حدود زیادی، بیطرف ماند. امری که به پیروزی ائتلاف ضدصدام کمک کرد.
هانتر افزود: اندکی پس از فروپاشی شوروی در دسامبر ۱۹۹۱، جیمز بیکر، وزیر خارجه آمریکا، طی سفری به آسیای مرکزی اعلام کرد که دولت جورج اچ دبیلو بوش از حضور ایران در فضای پساشوروی جلوگیری خواهد کرد. سپس سیاست مهار دوگانه دولت کلینتون و تلاش پیوسته برای بیرون نگهداشتن ایران از شبکههای حملونقل و انرژی منطقهای وارد عرصه شد. هدف نهایی استراتژی مهار دوگانه هم تغییر رژیم از طریق تحریم و سایر فشارها بود نه از طریق استفاده از زور. در پی حملات ۱۱ سپتامبر، مهار دوگانه به سیاست تغییر رژیم فعالانه در چند کشور خاورمیانهای تغییر پیدا کرد که ایران هم جزو این کشورها بود. به عنوان نمونه، دولت جورج دبلیو بوش، ایران را جزو سه کشور "محور شرارت" دانست. حتی دولت اوباما، خصوصا زمانی که هیلاری کلینتون وزیر خارجه بود، به جای اعطای مشوقها، سیاست فشار را دنبال کرد. لحن کلینتون در خصوص ایران، خیلی ملایمتر از لحن دونالد ترامپ نبود. در یک زمانی، او گفته اگر ایران به اسرائیل حمله کند، آمریکا آن را ریشهکن خواهد کرد. علاوه بر این، او اولین کسی بود که درباره اعمال تحریمهای فلجکننده علیه تهران سخن گفت. در حقیقت، بدترین تحریمها، در دوره ریاستجمهوری اوباما اعمال شد. کلینتون همچنین ادعا کرد اصرارش بر تحریمها، ایران را به پای میز مذاکره آورد. دولت اوباما هم ایده حمله نظامی به ایران را مدنظر قرار داد.
اگر کلینتون در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۶ پیروز میشد، او هم سیاست تندی در برابر ایران دنبال میکرد. اجرای کُند بخشهای مربوط به رفع تحریمها در برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در دوره اوباما، موجب گلایهمندی ایران شد. در ماههای آخر ریاستجمهوری اوباما، هیچ دستاوردهایی در عملیات بانکی محقق نشد و هیچ سرمایهگذاریهای بزرگی در ایران انجام نشد. به محض امضای برجام، دولت اوباما مسئله موشکها را مطرح کرد. به طور خلاصه، دونالد ترامپ فقط نزاع را بیشتر تشدید کرد. جوهر سیاست او، یعنی به زانو درآوردن ایران از طریق فشار، همانند سیاست چهار دولت قبلی آمریکا است. استمرار سیاست به گفته هانتر، سیاست آمریکا در قبال ایران، به طرز قابلتوجهی پایدار مانده است، زیرا عوامل اصلی تحریککننده آن از زمان تاسیس جمهوری اسلامی، پا برجا مانده است.
بنا به ادعای هانتر، این عوامل شامل مواردی همچون شعارهای ضد آمریکایی در ایران، و سیاست تهران در قبال اسرائیل و فلسطین میشود. اگر چنین عواملی برطرف نشود، هر رئیسجمهوری هم در آمریکا بیاید، امید کمی برای بهبودی روابط وجود خواهد داشت. اسرائیل و حامیان آن، تا حدود زیادی در شکل گیری سیاست سختگیرانه آمریکا در برابر ایران، نقش داشتهاند. هانتر در پایان تصریح کرد، منتظر ماندن تا پایان دور ریاست جمهوری ترامپ به امید بدست آوردن یک توافق بهتر، فقط رنج ایران و مردمش را طولانی خواهد کرد. ترامپ به طرز قابل پیشبینی، موضع خصمانهای در برابر ایران اتخاذ کرده است، اما هر کسی بعد از او بیاید، احتمالا ایران توافق بهتری با او امضا نخواهد کرد.
منبع: فرارو